• کد نمایش افراد آنلاین
  • داستان های کوتاه و خاطرات - پرستاری 91
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    پرستاری 91
    به نام نامی حضرت دوست که فقط نام اوست که نکوست 
    قالب وبلاگ
    اخبار مهم کلاسی
    مدیریت وبلاگ
    ابزارهای کاربردی
    آیه قرآن

    اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

    وصیت نامه شهدا : وصیت شهدا
    خبر نامه وبلاگی:باعضویت در این بخش اخبار کلاسی ،وبلاگی وتالار گفتگوی آنلاین را در ایمیل خود دریافت کنید

    مبدا تاریخها همیشه با یک اتفاق مهم شروع شده، مثلآ سالهای میلادی از ورود حضرت مسیح به کره ی خاکی شروع میشن و سالهای شمسی مبداشون هجرت پیامبر خوبیهاست از مکه به مدینه...

    اما مبدا تاریخ زندگی من سفر کربلاست و روزی که رجعت کردم از این سفر...حالا سومین جمعه ی فراق و هجرت منه از کعبه دلها...بهشت هستی...کرب و البلا...

    ادامه مطلب...

     

     

    مانند این کودک خدا را دوست داشته باشید

    در یک بعد از ظهر زیبا که خبری از گرمای شدید عربستان نبود و نسیم خنکی در کوچه های شهر مدینه می وزید.
    گنجشک ها بر فراز نخل های سرسبز و خرم در پرواز بودند و از روی زمین دانه بر می چیدند.
    کودکان دسته دسته شادی کنان در کوچه بازی می کردند و به دنبال یکدیگر می دویدند.
    هنگامی که بچه ها در حال بازی بودند پیامر(ص) به همراه چند تن از یارانش از آن جا می گذشتند.
    یکی از پسر ها با دیدن پیامبر(ص) به سرعت به طرف ایشان دوید و در مقابل آن حضرت ایستاد.
    پیامبر(ص) با دیدن آن کودک فرمود:سلام علیکم ای مرد جوان. کودک جواب داد:

    ادامه مطلب...

      

    "ارزش بیماری برای مومن"


    حضرت صادق آل محمّد علیهم السلام حکایت فرماید:

    روزى رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله ، در جمع اصحاب خود، سر به سمت آسمان بلند نمود و تبسّمى کرد.
    یکى از افرادى که در آن جمع حضور داشت ، از آن حضرت سؤ ال کرد:

    یا رسول اللّه ! امروز شما را دیدم که سر خود را به سوى آسمان بلند کردى و تبسّم نمودى ؟!

    ادامه مطلب...

                                                  www.Rohama.org

     

    پیامبر صلوات الله علیه و فرد شراب خوار

    رسول خدا (ص) از کوچه ای عبور می کرد ، جوانی از سوی دیگر در حالی که ظرف شراب بر دست داشت می آمد ،

    تا چشمش افتاد به خاتم الاانبیا (دست و پایش را گم کرد) خواست فرار کند امّا راهی پیدا نکرد. ادامه مطلب...

                                                         hazrat 19 300x225 دانلود پوستر میلاد حضرت محمد (ص) و امام جعفر صادق (ع)


    روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد
    پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:
    ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی
    آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
    عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:...

    ادامه مطلب...

        

    www.Rohama.org

    www.Rohama.org

                                                        

    بمناسبت آغاز هفته ی وحدت و فرارسیدن ولادت باسعادت

    نبی مکرم اسلام ، نورعالمین، حضرت محمدمصطفی(ص)

     هرشب داستانی از زندگی این بزرگوار، جهت بهره مندی دوستان

    دراین بخش قرارداده خواهد شد.

     

    خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست 

    بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست

    در آسمان دلبری و آستان عشق

    نور جمال دلبر ما را مثال نیست . . .

    داستان اول

    ادامه مطلب...

     

    بر هادی راه حضرت هو صلوات       بر عسکری و نور دل او صلوات

    می خواستم امشب براتون از شروع سفر بگم از ایستگاه اول سفر جایی به اسم گل خانه عطرآگین شاهد...از شوق رفتن و استرس های توی اتوبوس...از حسینیه مهران و همه چیزهایی که توی مرز گذشت...اما...

    اما یه حسی انگار این جمعه نمی تونه بکنه از سامرا...می دونی چرا ؟ 

    یادته چند وقت پیش شهادت امام رضا که بود...حرمو حتمآ دیدی ازتلویزیون دیدی چه جمعیتی، چه شور و عشقی، دلت هوایی حرم می شد...

     تصاویرو که می دیدی دوست داشتی تو هم اونجا بودی غرق در دریای زوار... توی صحن انقلاب روبروی ایوون طلا...

    اما حداقل به یه چیزی میتونستی دلتو خوش کنی که اگه تو نیستی کلی عاشق هست که تو حرم امامت سینه بزنه و اشک بریزه و نزاره خالی بمونه و سوت و کور...

    خب می دونی ارتباط این حرفم با این شب جمعه چیه ؟

    میگن غریب الغربا لقب امام رضاست، اما چه غربتیه که اینهمه عاشق توی حرمش پرپر میزنه...

    من یه غربت بزرگتر برای امشبت دارم...

    می دونی که امشب شب شهادت امام حسن عسکری.ع. هستش و میدونی حرمش کجاس،

     سامرا...بمیرم برای غربت و سکوت امشب حرمت آقا ...چه حرمی...حرمی که بوی غربتش حتمآ از مدینه ومزارهای خاکی بقیع تا اینجا کشیده شده...

    کاش بشه اون روزی که بیایم توی حرمت و یه شب جمعه وقتی داره اذان حرمت پخش میشه بشنویم که موذنش ندای حقانیت ولایت و امامت شما و امیرالمومنین رو سر میده، می دونی آخه دل آدم به درد میاد وقتی میفهمه اذان حرم امام بچه شیعه "اشهد ان علیآ ولی الله "نداره...

    یعنی امشب کسی هست که توی حرمت روضه بخونه و اشک بریزه؟

     چه سوالی پرسیدم...مگه میشه امشب بعد غوغای بین الحرمین سر نزنه حرم پدر، خوب می دونی کیو میگم ...وای که چه محشری میشه...

    تو هم مثل من دلت میخواست اونجا باشی...پس بیا دعا کن و بخواه یه عصر جمعه بطلبه سامرا...دم سرداب و بعدشم...

    سلام علی آل یاسین

    السلام علیک یا داعی الله و ربانی آیاته...

    این رزق سامراست که هنوز حسرت بدلش موندم...

    (ببخشید که امشب نشد از لحظه های راجعونی بودن و سفر براتون بگم اما مگه غیر از اینه؟ رجعت بسوی امامی که تنهاست و غریب!)

     

                                                                                                       کربلا فقط پیاده

     


    باسلام خدمت شما بازدید کننده گرامی :

    این بخش تحت عنوان داستان های کوتاه و خاطرات  در وبلاگ ایجاد گردید و حاوی داستان ها و خاطرات  عبرت آموز ،پند دهنده ،  جالب ، خنده دار ، واقعی ، طنز و ... است که بعد از امتحانات این بخش شروع به کار خواهد کرد البته داستان های آرشیو شده به تدریج نمایش داده خواهد شد.

    اگر شما نیز داستانی کوتاه یا خاطره ای جالب و خواندنی  دارید میتوانیدآن را درا ین قسمت با مابه اشتراک بگذارید.

    متشکرم


    [توسط: پرستاری 91 ] [ نظرات شما () ]
    عدالت و لطف خدا 
    زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟

    داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند.

    سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟

    زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم .


    هنوز سخن زن تمام نشده بود که ...

    در خانه داوود (ع) را زدند ، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد ، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید : علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟ عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى ، به او صدقه بدهى.

    حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود : پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟ سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد و فرمود : این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از دیگران است.

     


      " لحظه های راجعونی بودن "

    "شب جمعه" است و حالا یک هفته از زیارت وداع توی بین الحرمین گذشته...کربلایی ها یادتون هست؟

    السلام علیک یا مولای...السلام علیک سلام مودع لا سیم و لا قال...(نه اینکه از زیارت شما خسته شده باشم،نه...)...لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتک...(یعنی فقط کافیه تو بخوای تا یه بار دیگه من و کربلا...)

     

    ادامه مطلب...

    .: Weblog Themes By Nursing 91 :.

    درباره وبلاگ

    گرچه خود خسته وبیمار شدم ،دل ولی خواست پرستار شدم ،روی خوش صحبت شیرین همه از لطف خداست ،من در این راه فرشته صفت وهمسفر یار شدم* سلام دوستان گرامی به وبلاگ خودتون خوش آمدید لطفا پس از بازدید،نظرات خود را با ما در میان بگذارید.متشکریم* تمامی مطالب قبلی در قسمت آرشیو موجود است. ایمیل پرستاری 91: nursingsh91@gmail.com برای نمابش هرچه بهتر سایت از مرورگرهایی از جمله فایرفاکس و گوگل کروم استفاده نمائید.
    دانشنامه مهدویت
    مهدویت امام زمان (عج)
    دعوت نامه
    قابل توجه تمامی همکلاسی های محترم در صورت تمایل به عضویت در وبلاگ وقرار دادن مطالب خود«هرگونه مطلب علمی ، مذهبی ،اجتماعی، فرهنگی ،سیاسی و...» ، لطفا نام خود،نام کاربری و رمزعبور مورد نظرخود را به ادرس ایمیل nursingsh91@gmail.com ارسال نمایید و به نویسندگان وبلاگ بپیوندید.متشکرم
    نظر سنجی کلاسی
    امکانات وب


    بازدید امروز: 63
    بازدید دیروز: 59
    کل بازدیدها: 697103
    تعداد کل یاد داشت های تایید شده و قابل نمایش : 324

    آخرین بازدید : 103/1/10    ساعت : 6:4 ع

    • |