• وبلاگ : پرستاري 91
  • يادداشت : شب اول ـ مصيبت مسلم بن عقيل
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + najjar 

    نام زينب داشت اما مرد بود. آن روز که در سايه سار بلند شکيبايي ات، درد تکيه زد و غم صبورترين شانه و مطمئن ترين قلب را در ازدحام خون و عطش و تازيانه يافت، ما به توانايي زن ايمان آورديم و انديشه بي بنياد ضعيف انگاري زن را بر همه کج انديشان آوار ديديم. آن روز که از ساحل گودال گذشتي و موج متلاطم خون تا ابديت دامن ميگسترد، هيچ کس تو را شکسته نديد. آنان که حماقت خويش را راست ايستاده بودند و فرو شکستنت را انتظار مي کشيدند، زني را ديدند که راست قامت ميدويد؛ اگر هم خم ميشود، براي بوسه و وداع بر حلقومي بريده و نشاندن پيکريست، زخم خورده در مقابل چشم هاي خدا که: " خدايا قرباني آل محمد را بپذير"

    ايام بر تمامي همکاران تسليت

    پاسخ

    در کارگاه تير سه شعبه بهم رسيد لبخند هاي حرمله با ناله هاي من تيري گرفته بود به دستش که تا هنوز مي لرزد از بزرگي آن دست و پاي من اينجا هزار حرمله چشم انتظار توست آقا براي آمدنت کم شتاب کن رحمي به روز من نه به روي رقيه کن فکري به حال من نه به فکر رباب کن