• وبلاگ : پرستاري 91
  • يادداشت : لحظه هاي راجعوني بودن 3
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شعربافان 
    دود اين شهرمراازنفس انداخته است/ به هواي حرم کرب وبلا محتاجم
    دلم دلهره ي لب مرز را ميخواهد،دلهره ي مرز ايران وعراق...
    اسمش مرز دو کشوربود،بطنش مرز دل وجان...
    جاني که درتن داشتيم و دلي که درکربلا...
    دلهره اي شيرين، دلهره ي جان، دلهره ي گذشتن ازخود وبه ياررسيدن...
    دلم دلهره ي جان ميخواهد.
    وقتي پايت رادرسرزمين يارمي نهي،ديگرمهم نيست چه ميشود.فقط مهم هواييست که در آن نفس ميکشي ويار ويار ويار.... همين.
    ميشود آيا يک بارديگر؟؟؟