• کد نمایش افراد آنلاین
  • داستان های بحارالانوار«امام حسین ع»
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    پرستاری 91
    به نام نامی حضرت دوست که فقط نام اوست که نکوست 
    قالب وبلاگ
    اخبار مهم کلاسی
    مدیریت وبلاگ
    ابزارهای کاربردی
    آیه قرآن

    اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

    وصیت نامه شهدا : وصیت شهدا
    خبر نامه وبلاگی:باعضویت در این بخش اخبار کلاسی ،وبلاگی وتالار گفتگوی آنلاین را در ایمیل خود دریافت کنید

    ((10)) ازدواج امام حسین علیه السلام

    هنگامى که اسیران فارس را به مدینه آوردند، از یک سو عمر قصد داشت که زنان اسیر را بفروشد و مردان آنها را غلام عرب قرار دهد و از سوى دیگر این فکر را نیز در سر داشت که اسیران فارس ، افراد علیل و ضعیف و پیران عرب را در موقع طواف کعبه به دوش بگیرند و طواف دهند ولى على علیه السلام به او متذکر شدند که پیغمبر بزرگوار فرموده است :
    - ((افراد شریف و بزرگوار هر ملتى را محترم بدارید، اگر چه با شما یک سو نباشند)). فارس (ایرانیها) مردمانى دانا و بزرگوارند، بنابراین سهم خود و سهم بنى هاشم را که از این اسیران داریم در راه خدا آزاد مى کنیم . سپس ‍ مهاجرین و انصار گفتند: اى برادر رسول خدا! ما نیز سهم خود را به تو بخشیدیم . على علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! اینان سهم خود را بخشیدند و من هم قبول کردم و اسیران را آزاد کردم .
    عمر گفت : على بن ابى طالب علیه السلام پیشى گرفت و تصمیمى که درباره مردم عجم داشتم در هم شکست .
    بعضى از آن جمع هم بر آن شدند که با دختران پادشاهان که اسیر شده بودند. ازدواج نمایند. حضرت على علیه السلام در این رابطه به عمر فرمود:
    - این دختران شاهان را در ازدواج آزاد بگذار و آنان را مجبور نکن .
    یکى از بزرگان عرب به شهربانو دختر یزدگرد (پادشاه ایران ) اشاره کرد ولى او صورت خود را پوشاند و نپذیرفت .
    به شهربانو گفتند: تو کدام یک از این خواستگاران را انتخاب مى کنى ؟ آیا راضى هستى ازدواج کنى ؟ آن بانو سکوت اختیار کرد. امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: او به ازدواج راضى است و بعدا همسر انتخاب خواهد کرد زیرا سکوت وى علامت رضایت اوست . وقتى که بار دیگر پیشنهاد کردند شهربانو گفت : اگر در ازدواج آزاد باشم ، غیر از حسین که چون نورى است پرتوافکن و مهتابى است درخشان ، کسى را انتخاب نمى کنم . حضرت على علیه السلام فرمود: تو چه کسى را براى انجام کارهایت به وکالت مى پذیرى ؟ شهربانو آن حضرت را وکیل قرار داد. امیرالمؤ منین علیه السلام به حذیفه یمانى دستور داد خطبه نکاح را بخواند. او نیز خطبه را خواند. بدین طریق شهربانو به ازدواج امام حسین درآمد و امام زین العابدین علیه السلام از این بانوى مکرمه متولد شد و نسل امام حسین علیه السلام بوسیله او ادامه یافت .
    (24)


    ((11)) مشتى از خاک کربلا

    حرثمه مى گوید:
    چون از جنگ صفین همراه على علیه السلام برگشتیم ، آن حضرت وارد کربلا شد. در آن سرزمین نماز خواند. و آن گاه مشتى از خاک کربلا برداشت و آن را بویید و سپس فرمود:
    - آه ! اى خاک ! حقا که از تو مردمانى برانگیخته شوند که بدون حساب داخل بهشت گردند.
    وقتى حرثمه به نزد همسرش که از شیعیان على علیه السلام بود بازگشت ماجرایى که در کربلا پیش آمده بود براى وى نقل کرد و با تعجب پرسید: این قضیه را على علیه السلام از کجا و چگونه مى داند؟
    حرثمه مى گوید: مدتى از ماجرا گذشت . آن روز که عبیدالله بن زیاد لشکر به جنگ امام حسین علیه السلام فرستاد، من هم در آن لشکر بودم .
    هنگامى که به سرزمین کربلا رسیدم ، ناگهان همان مکانى را که على علیه السلام در آنجا نماز خواند و از خاک آن برداشت و بویید دیده و شناختم و سخنان على علیه السلام به یادم افتاد. لذا از آمدنم پشیمان شده ، اسب خود را سوار شدم و به محضر امام حسین علیه السلام رسیدم و بر آن حضرت سلام کردم و آنچه را که در آن محل از پدرش على علیه السلام شنیده بودم ، برایش نقل کردم .
    امام حسین علیه السلام فرمود:
    - آیا به کمک ما آمده اى یا به جنگ ما؟
    گفتم : اى فرزند رسول خدا! من به یارى شما آمده ام نه به جنگ شما. اما زن و بچه ام را گذارده ام و از جانب ابن زیاد برایشان بیمناکم . حسین علیه السلام این سخن را که شنید فرمود:
    - حال که چنین است از این سرزمین بگریز که قتلگاه ما را نبینى و صداى ما را نشنوى . به خدا سوگند! هر کس امروز صداى مظلومیت ما را بشنود و به یارى ما نشتابد، داخل آتش جهنم خواهد شد.
    (28)


    ((12)) نماز در رزمگاه

    روز عاشورا هنگام نماز ظهر ابو ثمامه صیداوى به امام حسین علیه السلام عرض کرد:
    - یا ابا عبدالله ! جانم فداى تو باد! لشکر به تو نزدیک شده ، به خدا شما کشته نخواهى شد تا من در حضورتان کشته شوم . دوست دارم نماز ظهر را با شما بخوانم و آن گاه با آفریدگار خویش ملاقات نمایم .
    حضرت سر به سوى آسمان بلند کرد و فرمود:
    - به یاد نماز افتادى . خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد. آرى ! اکنون اول وقت نماز است . از این مردم بخواهید دست از جنگ بردارند تا ما نماز بگذاریم .
    حصین نمیر چون سخن امام را شنید، گفت :
    - نماز شما قبول درگاه الهى نیست ! حبیب بن مظاهر در پاسخ خطاب به او اظهار داشت : اى خبیث ! تو گمان مى کنى نماز فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله قبول نمى شود و نماز تو قبول مى شود؟!...
    سپس زهیر بن قین و سعید بن عبدالله در جلو حضرت ایستادند و امام علیه السلام با نصف یاران خود نماز خواندند. سعید بن عبدالله از هر جا که تیر به سوى امام حسین علیه السلام مى آمد خود را نشانه تیر قرار مى داد و به اندازه اى تیر بارانش کردند که روى زمین افتاد و گفت :
    - خدایا! این گروه را همانند قوم عاد و ثمود لعنت فرما! خدایا! سلام مرا به محضر پیامبرت برسان و آن حضرت را از درد این همه زخمها که بر من وارد شده آگاه نما. زیرا که هدفم از این کار تنها یارى فرزندان پپامبر تو مى باشد.
    سعید پس از این جریان به شهادت رسید. رحمت و رضوان الهى بر او باد.
    (29)


    ((13)) اولین بانوى شهید عاشورا

    وهب پسر عبدالله روز عاشورا همراه مادر و همسرش در میان لشکر امام حسین علیه السلام بود. روز عاشورا مادرش به او گفت : فرزند عزیزم ! به یارى فرزند رسول خدا قیام کن .
    وهب در پاسخ گفت : اطاعت مى کنم . و کوتاهى نخواهم کرد. سپس به سوى میدان حرکت کرد.
    در میدان جنگ پس از آنکه رجز خواند و خود را معرفى نمود به دشمن حمله کرد و سخت جنگید. بعد از آنکه عده اى را کشت به جانب مادر و همسرش برگشت . در مقابل مادر ایستاد و گفت :
    - اى مادر! اکنون از من راضى شدى ؟
    مادرش گفت : من از تو راضى نمى شوم ، مگر اینکه در پیش روى امام حسین علیه السلام کشته شوى .
    همسر وهب گفت : تو را به خدا سوگند! که مرا در مصیبت خود داغدار منما.
    مادر وهب گفت : فرزندم ! گوش به سخن این زن مده . به سوى میدان حرکت کن و در پیش روى فرزند پیغمبر صلى الله علیه و آله بجنگ تا شهید شوى تا فرداى قیامت براى تو شفاعت نماید.
    وهب به میدان کارزار برگشت و رجز مى خواند که مطلع آن چنین است :
    - ((انى زعیم لک ام وهب بالطعن فیهم تارة و الضرب ...)).
    1- اى مادر وهب ! من گاهى با نیزه و گاهى با شمشیر زدن در میان اینها تو را نگهدارى مى کنم .
    2- ضربت جوانى که به پروردگارش ایمان آورده است تا اینکه تلخى جنگ را به این گروه ستمگر بچشاند.
    3- من مردى هستم ، قدرتمند و شمشیر زن و در هنگام بلا، سست و ناتوان نخواهد شد. خداى دانا برایم کافى است .
    و با تمام قدرت مى جنگید تا اینکه نوزده نفر سوار و بیست نفر پیاده از لشکر دشمن را به قتل رساند. سپس دستهایش قطع شد. در این وقت همسرش ‍ عمود خیمه را گرفت و به سوى وهب شتافت در حالى که مى گفت : اى وهب ! پدر و مادرم فداى تو باد. تا مى توانى در راه پاکان و خاندان پیامبر بجنگ .
    وهب خواست که همسرش را به سراپرده زنان بازگرداند. همسرش دامن وهب را گرفت و گفت :
    - من هرگز باز نمى گردم تا اینکه با تو کشته شوم .
    امام حسین علیه السلام که این منظره را مشاهده کرد، به آن زن فرمود:
    - خداوند جزاى خیر به شما دهد و تو را رحمت کند. به سوى زنان برگرد. زن برگشت سپس وهب به جنگ ادامه داد تا شهید شد.- رحمة الله علیه همسر وهب پس از شهادت او بى تابانه به میدان دوید و خونهاى صورت وهب را پاک مى کرد که چشم شمر به آن بانوى باوفا افتاد و به غلام خود دستور داد تا با عمودى که در دست داشت بر او زد و شهیدش نمود. این اولین بانویى بود که در لشکر امام حسین علیه السلام روز عاشورا شهید شد.
    (30)


    ((14)) اشکى بر سیدالشهداء علیه السلام

    سید على حسینى که از اصحاب امام رضا علیه السلام است مى گوید:
    من همسایه امام على بن موسى الرضا علیه السلام بودم . چون روز عاشورا مى شد از میان برادران دینى ما یک نفر مقتل امام حسین علیه السلام را مى خواند و به این روایت رسید که حضرت باقر علیه السلام فرمود:
    - ((هر کس از دیده هاى او ولو به قدر بال پشه اى اشک بیرون بیاید. خداوند گناهانش را مى آمرزد. اگر چه مانند کف دریاها باشد.))
    در آن مجلس شخص نادانى که ادعاى علم مى کرد. حضور داشت و بر آن بود که این حدیث نباید صحیح باشد. چگونه گریستن به آن اندکى بر حضرت حسین علیه السلام این قدر ثواب مى تواند داشته باشد؟ با ایشان مباحثه بسیار کردیم و در آخر هم از گمراهى خود برنگشت و برخاست و رفت .
    آن شب گذشت . چون روز شد، نزد ما آمد و از گفته هایش معذرت خواست ، اظهار ندامت کرد و گفت :
    - شب گذشته در خواب دیدم قیامت برپا شده است و پل صراط بر روى جهنم کشیده اند و پرونده هاى اعمال را گشوده اند و آتش جهنم را افروخته اند و بهشت را زینت کرده اند. در آن وقت گرما شدید شد و عطش ‍ سنگین بر من غلبه کرد. چون به جانب راست خود نگاه کردم حوض کوثر را دیدم و بر لب آن دو مرد و یک زن را مشاهده کردم که ایستاده اند و نور جمال ایشان صحراى محشر را روشن کرده است . در حالیکه لباس سیاه پوشیده اند و مى گریند. از کسى پرسیدم : اینها کیستند که بر کنار کوثر ایستاده اند؟
    پاسخ داد: یکى محمد مصطفى صلى الله علیه و آله و دیگرى على مرتضى و آن زن فاطمه زهرا علیهاالسلام است .
    گفتم : چرا سیاه به تن دارند، غمگین هستند و مى گریند؟
    گفت : مگر نمى دانى که امروز عاشوراست ؟
    گفتم : روز شهادت شهید کربلا امام حسین علیه السلام است . آنان به این جهت غمناکند.
    سپس نزدیک حضرت فاطمه علیهاالسلام رفتم و گفتم :
    - اى دختر رسول خدا! تشنه ام . آن حضرت از روى غضب به من نظر کرد و گفت :
    - تو مگر همان شخص نیستى که فضیلت گریستن بر میوه قلبم ، نور چشمم ، فرزندم حسین را انکار مى کردى ؟ با اینکه با ظلم و ستم او را شهید کردند. لعنت خدا بر قاتلین و ظالمین و کسانى که ایشان را از آشامیدن آب منع کردند.
    در این حال از خواب وحشتناک بیدار شدم و از گفته خود پشیمان گشتم . اکنون از شما معذرت مى خواهم و باشد که از تقصیر من درگذرید.


    [توسط: پرستاری 91 ] [ ]
    .: Weblog Themes By Nursing 91 :.

    درباره وبلاگ

    گرچه خود خسته وبیمار شدم ،دل ولی خواست پرستار شدم ،روی خوش صحبت شیرین همه از لطف خداست ،من در این راه فرشته صفت وهمسفر یار شدم* سلام دوستان گرامی به وبلاگ خودتون خوش آمدید لطفا پس از بازدید،نظرات خود را با ما در میان بگذارید.متشکریم* تمامی مطالب قبلی در قسمت آرشیو موجود است. ایمیل پرستاری 91: nursingsh91@gmail.com برای نمابش هرچه بهتر سایت از مرورگرهایی از جمله فایرفاکس و گوگل کروم استفاده نمائید.
    دانشنامه مهدویت
    مهدویت امام زمان (عج)
    دعوت نامه
    قابل توجه تمامی همکلاسی های محترم در صورت تمایل به عضویت در وبلاگ وقرار دادن مطالب خود«هرگونه مطلب علمی ، مذهبی ،اجتماعی، فرهنگی ،سیاسی و...» ، لطفا نام خود،نام کاربری و رمزعبور مورد نظرخود را به ادرس ایمیل nursingsh91@gmail.com ارسال نمایید و به نویسندگان وبلاگ بپیوندید.متشکرم
    نظر سنجی کلاسی
    امکانات وب


    بازدید امروز: 21
    بازدید دیروز: 334
    کل بازدیدها: 697002
    تعداد کل یاد داشت های تایید شده و قابل نمایش : 324

    آخرین بازدید : 103/1/9    ساعت : 3:46 ع

    • |