سلام بر همگي،
من از اکثريت دوستاني ک از کسالت ببار بودن کلاسها ميگن جدآ بطور قاطعانه حمايتمو اعلام ميدارم.
دوران دبيرستان معلمي داشتيم ک ب بچه هايي ک کتاب گام ب گام داشتن بجاي دفتر حل تمرين ميگفت "بقچه هاي دانشتونو بيارين بيرون ببينيم چي نوشته..."
اما حالا اين شده مثل اساتيد گرامي ک بدون "بقچه هاي دانش" خودشون ( ک همون اسلايداي قرن ماموتهاشونه ) حتي قادر ب تدريس يک خط هم نيستن.
من واقعآ در عجبم ک گاهي حتي ديده شده استاد گرامي از رو اسلايد هم اشتباه تدريس مي کنن، واقعآ شگفتا!
حالا ديگه بگذريم از خود استاد و نحوه صحبت کردنشون ک چقد مي تونه در روحيه مثلآ دانشجويان تاثير بذاره.
(براي اينک يکطرفه ب قاضي نريم هستن اساتيدي ک کلاسشون خلاف اين جريانه البته هشداري وجود داره چون نسلشون در خطر انقراضه.)
در رابطه با دانشجويان شايان ذکر هستش ک کلاس ما اکثريت قريب ب اتفاق دوستان طالب علم هستند و گاهآ فراعلم! و اساسآ در قيد وبند نمره و پاس شدن نيستن واينگونه موارد در آخرين رده بندي اولويتاشون قرار داره، ( ب اين ميگن دانشجوي آزاده!) چرا ک از هر وابستگي ب درس و استاد آزادن! وسر کلاسها بجاي اتلاف وقت ب کسب دانش و آگاهي از راههاي متفاوتي چون مطالعه و اينترنت و حتي ايجاد تمرکز با استفاده از بازي گوشي مي پردازند( ک خود بنده هم ريا نباشه از همين دسته هستم.) و ندرتآ کساني هستن ک اين مراحل تکاملي رو طي کردن و ب سطوح بالاتري مثل تامين نيازهاي غذايي روزانه مي پردازند تا با انرژي بيشتري کارهاي متفرقشون در کلاس رو ب نحو احسن ب کمال برسونن...

اين داستان ادامه دارد...