پرستاری 91 به نام نامی حضرت دوست که فقط نام اوست که نکوست
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
[توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
[توسط: موسی زاده ] [ نظرات شما () ]
یک گروه 25 نفره ازدانشجویان پرستاری قبل وبعدازفرجه موردارزیابی قرارگرفتند. باانتخاب آزمون آماری مناسب تعیین کنیدکه آیازمان فرجه تاثیری بر افزایش میزان مطالعه ی آنها داشته است یانه؟ اعمال یک دانشجو دراین زمان شامل موارد ذیل میباشد: 1. دیدوبازدیداز خویشاوندان و دوستان وبه جای آوردن سنت پسندیده ی صله ی رحم 21% 2.کسب سیمرغ بلورین درپنجمین جشنواره ی بین المللی برترین کوزت سال 19% [توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
موفق باشید... [توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
تمامی اسلاید های مربوط به کنفراس ها قرار گرفت و مبحث لنفودنوپاتی و لنفانژیت تقریبا حذفه و فقط در حد تعریف و وجه تمایز این دو از هم میباشد و همچنین بخش مربوط به مراقبت های پرستاری بیماران سرطانی از کتاب برونر مطالعه شود. مبحث های هوچکین و ارژانس های خون راهنمای دانلود : بعداز کلیک کردن بر روی مباحث بعداز باز شدن لینک دانلود ابتدا سرعت دانلود را مشخص کنید و سپس بعد از باز شدن صفحه دانلود بر روی ایجاد لینک دانلود یا دانلود(مطابق شکل). کلیک کنید. 1 : 2 :
[توسط: پرستاری 91 ] [ نظرات شما () ]
[توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
گفتم غمم فزون است ، گفتا ز من چه آید
گفتم که نمره ام ده ، گفتا ز من نیاید گفتم که نمره دادن بسیار سهل آید گفتا ز ما اساتید این کار کمتر آید گفتم کرم نمایید من را کنید شما شاد گفتا که خوش خیالی کی وقت آن بیاید گفتم که نمره هفت بدبخت عالمم کرد گفتا اگر برای آن هم زیادت آید گفتم خوشا دهی که دست شما دهد آن گفتا تو کوشش کن کو وقت آن بر آید گفتم دل رحیمت کی قصد رحم دارد گفتا نگوی با کس تا وقت آن بر آید گفتم زمان تحصیل دیدی که چون سرآید گفتا خموش جانم ازدست من چه آید
[توسط: اردوخانی ] [ نظرات شما () ]
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم. همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است. بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم. سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط ، لطفا!!!
[توسط: اردوخانی ] [ نظرات شما () ]
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ تمام حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه پرستاری 91 میباشد.] |