پرستاری 91 به نام نامی حضرت دوست که فقط نام اوست که نکوست
| ||
محمد این قدر دلسوز و دل رحم بود که اگر کسی را محتاج و مستمند می دید اول به او کمک می کرد. یک بار می گفت:
حقوق ماهیانه را گرفته بودم ، دیدم یکی از کارگران ناراحت به نظر می رسد گفتم چرا ناراحتی گفت هرچه حقوق گرفتم برای بدهی وقرض هایم بود و الان حتی یک ریال هم ندارم که با آن خوراک زن وبچه ام را بگیرم و با این حال نمیتوانم به خانه بروم ، محمد با دیدن این وضع متاثر شد وتمام حقوقش را به آن کارگر می دهد ، بعد از شهادت محمد آن مرد آمده بود که طلبش را صاف کند. [توسط: پرستاری 91 ] [ نظرات شما () ]
|
||
[ تمام حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه پرستاری 91 میباشد.] |