پرستاری 91 به نام نامی حضرت دوست که فقط نام اوست که نکوست
| ||
پیامبر صلوات الله علیه و فرد شراب خوار
رسول خدا (ص) از کوچه ای عبور می کرد ، جوانی از سوی دیگر در حالی که ظرف شراب بر دست داشت می آمد ، تا چشمش افتاد به خاتم الاانبیا (دست و پایش را گم کرد) خواست فرار کند امّا راهی پیدا نکرد.
اگر آبرویم را نزد پیغمبرت حفظ کنی قول می دهم برا ی همیشه این گناه را کنار بگذارم. تا به حضرت رسید سلام کرد . پیغمبرپس از جواب سلام فرمود : جوان دراین ظرف چیست ؟ بی اختیار گفت : سرکه است یا رسول الله حضرت فرمود : جوان بگذارتا ببینم. ظرف شراب را روی زمین گذاشت ، حضرت نگاهی کرد ، مقداری از آن را در کف دست مبارک ریخت دید سرکه ای صاف و پاکیزه است . حضرت یک مرتبه دیدند از گوشه ی چشم این جوان اشک جاری است ، فرمود: چرا منقلبی ؟ گفت یا رسول الله سوگند به آن خدایی که تو را به حق فرستاده است در این ظرف شراب ریخته بودم تا چشمم به شماافتاد توبه کردم گفتم خدایا اگر مرا رسوا نکنی این گناه را کنار می گذ ارم که...... آنان که خاک را به نظرکیمیا کنند * بودآیا گوشه ی چشمی به ما کنند؟؟
[توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
|
||
[ تمام حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه پرستاری 91 میباشد.] |