پرستاری 91 به نام نامی حضرت دوست که فقط نام اوست که نکوست
| ||
من اینجام خدا
جایی که زندگی برای آدم ها همیشه سهمیه بندی شده جایی که در آن درد و رنج بخشی از من است و من نفس به نفس آدم ها هستم...
خوب ببین , درد و اشک را میگویم ببین
ما اینچنین سخت گونه نفس میکشیم , سخت گونه زندگی میکنیم اما به آرامی صدای سکوت جان خواهیم داد .....
خدایا روحم را بزرگ و بزرگ و بزرگتر بگردان تا صادقانه منت کش حال بیمارانم باشم...
خدایا , خداگونه بخشیدن را بر دستانم جاری کن تا معجزه سلامتی از لطف دستان من سرازیر شود...
خدایا به من صبورانه زندگی کردن را بیاموز تا خشم و نگرانی هایم را از بیمارانم بپوشانم...
خدایا محبت و گرمی نگاه را از لب و چشمان من مگیر بگذار آرامش بخشیدن بخشی از معاش من گردد...
خدایا به من بیاموز چگونه خود را بگذارم و بگذرم... چگونگی مردانگی را به بهای هیچ دنیا ندهم...
چگونه سخت شوم اما سنگ نشوم... چگونه درد مردم را تحمل کنم اما بدان عادت نکنم...
چگونه هم برای خود زندگی کنم هم برای دیگران... خدایا تو فقط باش و تنهایم نگذار...
پایان [توسط: نجارباشی ] [ نظرات شما () ]
|
||
[ تمام حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه پرستاری 91 میباشد.] |