پرستاری 91 به نام نامی حضرت دوست که فقط نام اوست که نکوست
| ||
خبرآمد خبری درراه است سرخوش آن کس که ازآن آگاه است گویاامتحان زبانی درراه است ویاآنکه صف نذری ای به پاست...
سرکارخانم سیدین به مناسبت ولادت باسعات امام حسین(ع) ،تدارک آشی دیده اند آن هم ازنوع شعله قلم کار!!! وازآنجا که درنظر ایشون هرچیزی نیاز به مراقبت دارد مگر اثبات خلاف آن،آش موردنظر را در این کلاس ،مکانی که از شر جن وانس درامان باشد مخفی نموده اند! وبه این سبب که دوستان پرستاری 91،در این چندروزه، ازخود فعالیتهای بی سابقه ای رابروزداده اند سرکار سیدین،به فکر ادای نذر خود افتاده اند تاهم مراسم تقدیری باشد از دانشجویان وهم ادای دین برگردن!! اینگونه بود که کلید حل مشکلات به دست آقای جلیلی سپرده شد تا...
در این بین واکنش دوستان،به این اقدام غیر منتظره، جذابیتهای خاص خودراداراست. دوستانی که درابتدای صف ایستاده اند بالبخندی سراسر سرور، ازآنانیکه درانتهای صف بسرمیبرند تقاضای رعایت سکوت دارند. "آش به شماهم میرسد سکوت کنید" درهمین زمان است که آقای یزدانی فر به نشانه ی اعتراض،فریادبر می آورد: چه تضمینی وجوددارد؟؟!! وجناب موسی زاده نیزبالبخندی که درباطن سراسر خشم است کلام آقای یزدانی فرراتایید مینماید. درمیان این کشمکش های لفظی، آقای اردوخانی خسته وناامید ازاینکه به هدف میرسد ویانه برروی نرده هاتکیه زده ودردل،باخود نجوا میکند "من که به همون آخرین قاشقشم راضیم" خیل عظیمی از خانم های دانشجو نیز در بخش پایین،تشکیل صف داده اند وبه امید دستیابی به ته قابلمه اند!!! حتی بعضیهایشان به اینکه دستور پخت رااز سرکارسیدین کسب نمایند دل خوش کرده اند وهمین... همکلاسیان محترم ،داستان فوق صرفاجهت خنده بوده وقصدجسارت به فرد خاصی رانداشته است همیشه شادوخندان باشید.
[توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
|
||
[ تمام حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه پرستاری 91 میباشد.] |