پرستاری 91 به نام نامی حضرت دوست که فقط نام اوست که نکوست
| ||
هنوز به دیدار خدا می روند....خدایی که در یک مکعب سنگی خود را حبس کرده است!!!خدا همین جاست نیازی به سفر نیست. همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند، خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کند. خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد. خدا در جمله ی عجب شانسی آوردم است!! خدا خیلی وقته که اسباب کشی کرده و اومده نزدیک من و تو! از تولدت تا آن روبان چقدر خدا را دیدی؟ خدا همین جاست نه در عربستان! خدا زبان مادری تو را می فهمد. نه عربی! "خدایادوستت دارم" [توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
|
||
[ تمام حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه پرستاری 91 میباشد.] |