پرستاری 91 به نام نامی حضرت دوست که فقط نام اوست که نکوست
| ||
سلام به همکلاسی های عزیز!قبل اینکه این خاطره رو بخونید باید بگم که خوشحال میشیم از اینکه اگر شما هم خاطره ای از خوابگاهتون دارید به ما بدید تا روی وبلاگ و در این عنوان قرار بدیم و همه ازش استفاده کنیم.راستی حتما برامون نظر هم بذارید. ***** شعار اصلی احسان این جمله بود:"کی حال و حوصله داره؟میگیریم می خوابیم."این جمله وقتی تعجب برانگیز می شود که شب امتحان های پنج واحدی ...
احسان که دارد پتو را روی سرش می کشد ان را به زبان می اورد و همه هم میدانیم احسان در طول ترم حتی یک صفحه هم از ان درس را نخوانده.خیلی وقت ها سر کلاس غیبت میخورد چون استاد صدای اهسته اش را نمی شنود که گفتهک"حاضر"وقتی هم می گوییم برو به استاد بگو تا غیبت نخوری همان جمله ی "ولش کن.."را تکرار می کند.موقع غذاخوردن توی سلف روی برنج خودش خورش نمیریزد.می پرسم دوست نداری؟می گوید"دوست دارم ولی حال ندارم گوشتاش رو بجوم" اوج این تنبلی ها روزی بود که ساعت چهار بعد از ظهر همه چیز شروع کرد به لرزیدن بچه های خوابگاه بی دمپایی با سرووضع نامناسب در عرض چندثانیه ریختند توی خیابان.بعد از زلزله مسعود هم اتاقی احسان می گفت:"احسان نشسته بود توی اتاق دیدم هنوز نشسته لیوان چایی دستشه پرسید مسعود حالا باید چیکار کنیم؟". [توسط: ] [ نظرات شما () ]
|
||
[ تمام حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه پرستاری 91 میباشد.] |