پرستاری 91 به نام نامی حضرت دوست که فقط نام اوست که نکوست
| ||
کارآموزی در انستیتوکانسر باعث شد که نمکی باشد در کاممان ونه شکر که اگر بود غلوی بود گران که در وصف کارآموزی نباشد ، تا بی مزگی های پرسنل بیمارستان مصطفی خمینی(ره) را که اکثر چون خیاران درختی و گلخانه ای بی بو و بی مزه بودند فراموش کنیم
در روز اول کارآموزی که گفته بودند هفت ونیم در بیمارستان باشید، تقی آفتاب نزده آنجا بود و من و میلاد هم هفت صبح رسیدیم البته نه به ذوق کارآموزی، می دانستیم برخلاف آن تعریفها که اینجا، آنجا نیست وبسیار پرکاریم البته از نوع کارهای مفید و نه در این مدت رفتیم بررسی کردیم ببینیم که در زمان رست یا همان تایم جینگ فنگ ساعت 8 صبح شد وخبری از بقیه نشد وماهم نمی دانستیم که دقیقا به کجا برویم... تا که دونفر از خانوما را دیدیم که اونا هم مثل ما در حال بررسی شرائط سوق الجیشی بیمارستان برای زمان رست بودند. خلاصه بعد از مدتی همه آمدند، همه حتی مربی وما هم که جایی مناسب برای تعویض لباس هایمان نیافتیم(به غیر خانوما) در همان راهروی بیمارستان روپوشامونو پوشیدیم. (وای که ما دانشجویان پرستاری بویژه آقایون چقدر مظلومیم مربی پیش از آنکه حال واحوالی کند گفت چرا اینقدر زیادید، دخترا چرا هستند؟ فقط 6 تا پسر تولیست منه !خلاصه بعدازاینکه بر ایشان کاشف به عمل امد که خانم هاهم هستن ،خانم ها و اقایون 2گروه جداشدن و یه پرستار فرش (Fresh) وتازه نفس در آینده اگر تونستیم از کارای کلینیکالی که کردیم یا بهتر بگم همکاری و مشاهده عملی وملموس (برخلاف برخی دوستان که نگاه کردن را با انجام دادن یکی میدانند [توسط: پرستاری 91 ] [ نظرات شما () ]
|
||
[ تمام حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه پرستاری 91 میباشد.] |