پرستاری 91 به نام نامی حضرت دوست که فقط نام اوست که نکوست
| ||
ایستگاه آخر......
دست های چروکیده اش
حاصل یک عمر دست و پنجه نرم کردن با دنیاست
همیشه چشمهایش نم داشته باشد و از دلیل ویلچر نشینی اش که می پرسم جوابش این است که دارد به زمین نزدیک می شود چون به زودی هم آغوشش خواهد شد کنارشان گویی دنیا روی صحنه آهسته است همه کارهاشان آهسته است مثل مسافری خسته که کیلومتر های آخر مسیر را آرام آرام پیش می رود
گله ای از کسی ندارند اما آه های گاه و بیگاهشان سوزی است که از آتش درونشان خبر می دهد امروز که طبق عادت همیشه بهشان سر زدم یکی از میان جمعشان کم شده بود یاد حرف زن گوینده در مترو افتادم: "ایستگاه آخر کهریزک" www.thelose.blogfa.com :منبع [توسط: غزل ] [ نظرات شما () ]
|
||
[ تمام حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه پرستاری 91 میباشد.] |