پرستاری 91 به نام نامی حضرت دوست که فقط نام اوست که نکوست
| ||
گفتم غمم فزون است ، گفتا ز من چه آید
گفتم که نمره ام ده ، گفتا ز من نیاید گفتم که نمره دادن بسیار سهل آید گفتا ز ما اساتید این کار کمتر آید گفتم کرم نمایید من را کنید شما شاد گفتا که خوش خیالی کی وقت آن بیاید گفتم که نمره هفت بدبخت عالمم کرد گفتا اگر برای آن هم زیادت آید گفتم خوشا دهی که دست شما دهد آن گفتا تو کوشش کن کو وقت آن بر آید گفتم دل رحیمت کی قصد رحم دارد گفتا نگوی با کس تا وقت آن بر آید گفتم زمان تحصیل دیدی که چون سرآید گفتا خموش جانم ازدست من چه آید
[توسط: اردوخانی ] [ نظرات شما () ]
[توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
تنها چیزی که خرجی ندارد جاری شدن در ذهن دیگران است..... پس چه بهتر است آنگونه جاری شـــــــویم که خنـــــــده بر لبانشـــــــان نـــــــقش بـــــــبندد ...
نه نـــــــفرت در دلشـــــــان...
[توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
بی همگان بسرشود بی تو به سرنمیشود این شب امتحان من،چراسحر نمیشود؟!!!
شبای امتحان آدم بهش حس شب یلدا دست میده! این جزوه ی لامصب مگه تموم میشه؟ هندونه هم تموم شد اماجزوه نه!! [توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
[توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
[توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
[توسط: نجارباشی ] [ نظرات شما () ]
شایدبهترین فرصت باشه... شایددیگه درطول سال به فکرش نیفتی... شایددیگه اونقدروقت آزادنداشته باشی... ویاحتی شاید... شایداصلا دیگه نباشی وتوبمونی ویه دنیاحسرت... [توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
خدایا! رمضان ماه مهمانی توست ... سفره ات هر روزِ سال پهن بوده ، ولی این روزها ، پذیرایی ها ویژه است ... از خوان گسترده ات چشم و دلی سیر میخواهم ... شکم سیر را که هر روز قبل از رمضان مرحمت نموده ای ...
و امسال، من، بغض میکنم،میشکنم،می بارم ودیوانه میشوم وقتی جای او خالیست درمیانمان برروی سفره هایمان و ... ولی آرام میشوم آن هنگام که طنین ربنا دل و جانم راپرمیکند از عطر تو ،ازوجودتو واز... پس خودت مرهمم باش تابپذیرم حکمتت را. باقرائت فاتحه ای یادکنید همه ی عزیزانی که سال گذشته درکنارمان بودند واکنون همسفران خاک... [توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
[توسط: شعربافان ] [ نظرات شما () ]
|
||
[ تمام حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه پرستاری 91 میباشد.] |